آخرین باری که باهم اینجا بودیمو خوب یادمه.حالت خوب نبود.به زور غیرت اومده بودی.مطمئنم به خاطر ما داشتی تحمل میکردی.هرگز هرگز صورتتو فراموش نمیکنم وقتی که روی پله ی جلوی ساختمون نشسته بودی
چشمات خیلی حرفا داشت باهام.ناامیدی و خستگی موج میزد تو نگاهت.دلم لرزید اما به روت نیاوردم.جات خیلی خالیه مادرم.جای روزای سرحالی و خوشحالیت.روزای خوشم باهم اینجا بودیم.ولی ... بهانه...
ما را در سایت بهانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sokootekabood بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 25 مهر 1397 ساعت: 14:18